حقیقت چیست ؟ | ||
|
پس از گذشت سه سال از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله با آمدن آيه و اءنذر عشيرتك الاءقربين ، دستور جديدى از طرف خداوند بر پيامبر ابلاغ شد، از اين رو حضرت با فراخوانى فرزندان عبدالمطلب كه در آن روز فزون تر از چهل مرد بودند، به على عليه السلام دستور داد تا از ران گوسفند غذايى براى آنان آماده سازد. پس از غذا، پيامبر صلى الله عليه و آله لب به سخن گشود و فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ، من از طرف پروردگار به سوى شما آمده ام و بيم دهنده و بشارت دهنده ام ؛ پس مسلمان شويد و از من پيروى كنيد كه هدايت خواهيد شد. سپس فرمود: كدام يك از شما به من ايمان مى آورد و مرا در اين جهت كمك مى كند كه برادر، ولى ، وصى ، و وزير من پس از من و خليفه ام در خاندانم خواهد بود. ********** و مورد بعدی كه پيامبر صلى الله عليه و آله سخن از جانشينى على عليه السلام به ميان آورد، زمانى بود كه امير مؤ منان عليه السلام انگشتر خود را در مسجد در حال نماز به فقير صدقه داد به دنبال اين كار خدا پسندانه و ارزشمند، خداوند آيه ولايت را نازل فرمود انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكاة و هم راكعون ؛ ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز را بر پا مى دارند و رد حال ركوع ، زكات مى دهن از سدى ، مجاهد، حسن ، اعمش ، عتبة بن ابى حكيم ، غالب ، عبدالله قيس بن الربيع ، عباية بن الربعى ، ابن عباس ، ابوذر، عبيدالله بن عمر بن على بن ابى طالب ، انس ، عمار، عبدالله بن سلام ، و جابر بن عبدالله انصارى چنين روايت كرده اند كه روزى فقيرى به مسجد پيامبر آمد و از مردم تقاضاى كمك كرد؛ اما هر چه درخواست كرد، كسى به او كمك نكرد. او كه از مردم ماءيوس گشته بود. رو به آسمان كرد و گفت : خدايا من به مسجد پيامبرت آمدم و از مردم تقاضاى كمك كردم ، اما كسى به من كمك نكرد. امير مؤ منان با دست خود به او اشاره كرد. او نيز به طرف على رفت و انگشتر را از دست آن حضرت بيرون آورد و از مسجد خارج شد. اينجا بود كه آيه ولايت بر پيامبر نازل شد. پيامبر براى يافتن مصداق واقعى آيه ، با جمعى از ياران خود به مسجد آمد. آنها فقيرى را ديدند كه از درب مسجد بيرون مى آيد. حضرت به او فرمود: آيا كسى چيزى به تو داد؟ فقير گفت : آرى . آن حضرت پرسيد: چه چيزى داد؟ فقير گفت : اين انگشتر را. آن حضرت فرمود: چه كسى اين را به تو داد؟ فقير گفت : آنكه در حال نماز است ، و به امير مؤ منان اشاره كرد. آن حضرت فرمود: در چه حالتى بود؟ فقير گفت : در حال ركوع . پيامبر كه مى ديد نشانه هاى آيه ، به خوبى بر على بن ابى طالب انطباق پيدا كرده است ، بى درنگ تكبير گفت و اهل مسجد به دنبال تكبير پيامبر، تكبير گفتند. ********** ده سال از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله مى گذشت كه خداوند وحى كرد: و اءذن فى الناس بالحج ياءتوك رجالا و على كل ضامر ياءتين من كل فج عميق ؛ مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دورى به سوى تو بيايند. با پايان حج ، آن حضرت آهنگ بازگشت به مدينه را كرد و چون به كراع الغميم محلى در بين راه مكه و مدينه ، رسيد، جبرئيل نزد حضرتش آمد و فرمان خداى را مبنى بر تبليغ رسالت الاهى و نصب على عليه السلام به عنوان وصى و جانشين خود به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و چنين گفت : يا اءيها الرسول بلغ ما اءنزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ؛ اى پيامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است ، به مردم ابلاغ كن و اگر چنين نكنى ، رسالت او را انجام نداده اى . خداوند تو را از (خطرات احتمالى ) مردم حفظ مى كند. پس از اجتماع و استقرار مردم گرداگرد پيامبر صلى الله عليه و آله ، آن حضرت خطبه تاريخى و سرنوشت ساز خود را در آن جمع چند ده هزار نفرى آغاز كرد سپس به على عليه السلام فرمود: على جان برخيز. و او را در طرف راست خود قرار داد و دستش را گرفت و بلند كرد تا سفيدى زير بغل هر دو پديدار گشت . سپس فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و 0عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله . بدانيد اى مردم ، خداوند او را به عنوان ولى و امام مفترض الطاعه بر مهاجرين ، انصار و بره هر شهرى و باديه نشين و بر عرب و عجم ، برده و آزاد و بزرگ و كوچك قرار داده است .
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |